، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

هانا قلب مامان و بابا

16 ماهگي هاناي من

دلبر مامان اسم خودشه بلده دختر گلم تو 16 ماهگيت وقتي ازت ميپرسيدم (اسمت چيه) با اون صداي كوچولو و قشنگت اون لباي نازتو غنچه ميكني بهم ميگي(هانا)الهي دردو بلات به جونم فداي گفتنت بشه مامايي ميدوني بهم ميگي مامايي نه ماماني يك كلمه ديگه هم ياد گرفتي مرسي رو ميگي ( مسي)هر چيزي كه بهت ميدم يا خودت هر چيزي كه به منم ميدي ميگي مسي تو چقدر جيگر شدي نازنينم خدا تورو برام حفظ كنه و هميشه سالم باشي بوس ...
26 دی 1391

هر روز كلمه جديد

سلام نفسم مامان خيلي دوست داره به اندازه همه آسمونها.درياها.خشكيها.ميخوام بوسه بارونت كنم چه نعمته بزرگيه مادر شدن خدايا اين نعمتو به همه منظرانه ني ني بده  ديشب يهو خودت رفتي رو تابت نشستي  هي ميگي حسيي حسيي اول نفهميدم چي ميگي بعد ديدم بابا مهرانت گفت هانا ميگه حسني يعني سيدي حسني رو ميگفتي برات بزارم تا ببيني چقدر ناز حرف ميزني گل مامان جديدنم ميري كنار در واميستي با اون دستاي كوچولو و خوشگلت با من باي باي ميكني ميگي باي باي ميگم هانا كجا بري ميگي ( د د ) ميگم با كي ميگي(بابايي)ازت ميپرسم چي بخري ميگي (پف پف) يعني پفيلا ميگم ديگه چي ميگي (شير)چقدر ناز ميگي كلمه شيرو -مامان برات غش كنه تو تمام زندگي مني ...
26 دی 1391

اولین کلمه

هانا خوشگلم وقتی ۷ ماه و ۶ روزش بود برای اولین بار گفت دد بعدشم دو تا دستای کوچولو و نازشو مشت میکنه و میزنه به هم که مثلا دس دسی بعد خودش بیشتر از ما ذوق میکنه   مامانی برات غش کنه بوس ...
26 دی 1391