بدون عنوان
بدون عنوان
هانا و بازی با کلمات
سلام قلب مامان بلاخره طلسم شکسته شد و منم تونستم بیام برات چند خط بنویسم مامان وقت نداره خودت که میدونی مگه نه الهی قربونت برم وقتی کاره بدی میکنی بهت میگم هانایی من باهات قهرم لبتی خوشگلتو کجو کوله میکنی و بهم میگی مگه من دخترت نیستم بهم میگی خودت دیشب به من گفتی من عشقتم من جیگرتم الان دیگه منو دوست نداری به جای اینکه بگی دیروز میگی {دیشب } الهی مامان فدای اون قلبه کوچیکو و مهربونت بشه ماهی عیدمون مرد تو هم هر کسی رو میدیدی بهش میگفتی ماهیمون مرده شد کلا جای فعل و فاعلو عوض میکنی جمله هات اینجوریه بهم میگی من سارا رو خیلی دوست ندارم هانا جونم همه ی کلمه ها درست میگه فقط نمیدونم چرا بشقابو نمیتونی بگی و ب...
نویسنده :
مامان آزاده
19:15
هانا در شهربازی
عید قربان
قلب مامان داره با باباجونش دوچرخه سواری میکنه ...
نویسنده :
مامان آزاده
19:20
هانا جونم در مشهد
گل دختر مامان وقتی دیدی همه تو حرم امام رضا چادر سرشونه همش میگفتی منم میخوام بزارم ...
نویسنده :
مامان آزاده
19:15